English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8007 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cer U پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conditioned response U پاسخ شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
ucr U پاسخ غیر شرطی
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
emotionally U هیجانی
hypothymia U کم هیجانی
emotional U هیجانی
emotional security U ایمنی هیجانی
emotions U شور هیجانی
emotional responsiveness U پاسخدهی هیجانی
blunted affect U افت هیجانی
emotional maturity U بلوغ هیجانی
emotional lability U نااستواری هیجانی
emotional insight U بینش هیجانی
emotional expression U جلوه هیجانی
emotional disturbance U اختلال هیجانی
emotional disorder U اختلال هیجانی
emotional deprivation U محرومیت هیجانی
emotional blockge U انسداد هیجانی
catharsis U تخلیه هیجانی
lability U نااستواری هیجانی
emotion U شور هیجانی
abreaction U تخلیه هیجانی
affective hallucination U توهم هیجانی
emotional stability U استواری هیجانی
discharge of affect U برون ریزی هیجانی
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
conditional U شرطی
conditioned U شرطی
provisional U شرطی
protatic U شرطی
eventual U شرطی
provisory U شرطی
conditional statement U دستور شرطی
unconditioned U غیر شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
provisional U شرطی مشروط
unconditioning U شرطی زدایی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
conditioned suppression U منع شرطی
conditioned stimulus U محرک شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
conditioned reflex U بازتاب شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
conditional statement U حکم شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
case branch U انشعاب شرطی
conditionality U صورت شرطی
conditonal branching U انشعاب شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
on no condition U به هیچ شرطی
condeitional branch U انشعاب شرطی
conditioned response U واکنش شرطی
subjunctive U وجه شرطی
proviso U جمله شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
conditional jump U جهش شرطی
provisos U جمله شرطی
conditioning U شرطی شدن
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
type r conditioning U شرطی شدن نوع ار
type s conditioning U شرطی شدن نوع اس
preconditioning U پیش شرطی کردن
eventual U موکول بانجام شرطی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
provisorily U بطور شرطی یا موقت
ucs U محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
subjunctive U وابسته بوجه شرطی
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
operant conditioning U شرطی شدن عامل
operant conditioning U شرطی شدن کنش گر
trace conditioning U شرطی کردن ردی
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
modal auxiliary U فعل معین شرطی
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
conditionability U قابلیت شرطی شدن
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
avoidance conditioning U شرطی کردن اجتنابی
counterconditioning U شرطی سازی تقابلی
pavlovian conditioning U شرطی شدن پاولفی
reconditioning U شرطی کردن مجدد
unconditional jump U جهش غیر شرطی
unconditional U غیر شرطی بی شرط
instrumental conditioning U شرطی شدن وسیلهای
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
vicarious conditioning U شرطی شدن مشاهدهای
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
To win (lose ) a bet . U شرطی رابردن (باختن )
condition U عارضه شرطی کردن
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
eyelid conditioning U شرطی کردن پلک چشم
policy U سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policies U سند معلق به انجام شرطی
higher order conditioning U شرطی سازی سطح بالا
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
replied U پاسخ
replies U پاسخ
reply U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
replication U پاسخ
replying U پاسخ
responded U پاسخ
responsions U پاسخ
answers U پاسخ
statement U پاسخ
answer U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
answered U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
item of written comment U پاسخ
respond U پاسخ
in reply to U در پاسخ
responds U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
answering U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
response U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
responses U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
no U : پاسخ نه
answerback U در پاسخ
position response U پاسخ مکانی
anticipatory response U پاسخ انتظاری
operandum U ابزار پاسخ
impluse response U پاسخ ایمپولز
image response U پاسخ تصویر
right answer U پاسخ درست
delayed response U پاسخ درنگیده
correct response U پاسخ درست
consummatory response U پاسخ پایانی
manipulandum U ابزار پاسخ
content response U پاسخ محتوایی
distal response U پاسخ دوربرد
moro response U پاسخ مورو
answerback U پاسخ برگشتی
movement response U پاسخ حرکت
an a answer U پاسخ مثبت
anatomy response U پاسخ کالبدی
color response U پاسخ رنگ
answer mode U حالت پاسخ
irresponsive U پاسخ ندهنده
original response U پاسخ ابتکاری
frequency respone U پاسخ فرکانس
emitted response U پاسخ صدوری
popular response U پاسخ رایج
discriminatory response U پاسخ افتراقی
answer U : پاسخ دادن
pleas U پاسخ دعوی
plea U پاسخ دعوی
solution U پاسخ یک مشکل
answerable U پاسخ دار
vab U پاسخ سمعی
vaccum response U پاسخ غیابی
voice answer back U پاسخ سمعی
w response U پاسخ کلی
rejoinder U پاسخ دفاعی
to make a response U پاسخ دادن
rejoined U پاسخ دادن
rejoined U در پاسخ گفتن
rejoin U پاسخ دادن
rejoin U در پاسخ گفتن
running rate U اهنگ پاسخ
solutions U پاسخ یک مشکل
to definitive answer U پاسخ قطعی
rejoinders U پاسخ دفاعی
whole response U پاسخ کلی
Recent search history Forum search
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1معنی lead lag compensator
2شما اهل کجا هستید
0دستورات شرطی در زبان algol چگونه است
0دانستن معنی چند کلمه فارسی به انگلیسی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com